علی

اگه معیار این نباشه که به اسم یه نفر چه کار کرده اند یا هوادارای یه نفر چه شکلی اند به نظر من هنوزم میشه که توی نهج البلاغه نگاهی انداخت و به بعضی جمله هاش فکر کرد. البته روز به روز این کار سخت تر میشه . تو جمع های روشنفکری که فاتحه دین و سنت و هرچی که مذهبی باشه یا روم به دیوار عربی باشه سالهاست خونده شده و تو جمع های مذهبی هم که این مفاهیم این قدر وکیل و وصی داره که نمی شه بی اجازه به یکیش دست زد.
جواد طباطبایی تو یه کتابش یه فصل رو به نهج البلاغه اختصاص داده و ابراز تعجب می کنه که چطوری این کتاب که می تونسته تو زمینه اندیشه سیاسی هم مفید واقع بشه تو ایران تا این حد نادیده گرفته شده.
» ادامه مطلب

لذت خدا بودن

وقتی در یک کشور جهان سوم که همه چیز زنان در مردان و همه چیز برای مردان در یک چیز خلاصه می شود یک زن که از قضا نماینده مجلس هم هست ادعا می کند که:«تک همسری در قانون شرع نیامده و ما نباید آنچه را که مجامع بین المللی می خواهد بگوییم زیرا بر اساس حکم خدا و شرع مقدس هیچ شرطی مبنی بر الزام رضایت همسر اول برای ازدواج مجدد نیامده است.شما به چه چیزی فکرمی کنید؟
من به این فکر می کنم وقتی که دین و مذهب می تونه تا این حد یک انسان رو متاثر کنه که در جهت محروم کردن خودش و هم جنسانش حرکت کنه ،لذت بخش تر از خدا بودن چه چیزی می تونه وجود داشته باشه؟
» ادامه مطلب

نوشتن

طبیعتا جلو اینترنت نشسته ام و دارم یه چیزی تایپ می کنم که وبلاگی هم به روز کرده باشیم این آخر ماهی.
به این فکر می کنم که چرا برای نوشتن مشکل داریم . نشریه که تو دانشگاه چاپ می کنیم اصلی ترین قسمتش التماس و درخواست برای گرفتن مطلبه. خودمون هم که به دیگران قول نوشتن مطلب می دیم تا خون جگرشون نکنیم چهار خط نوشته نامرتب بی ربط بی سروته بهشون تحویل نمی دیم. مورد من را حداقل از محمد که این شماره نشریه بچه های قدیم را جمع می کند بپرسید می گوید برایتان. همچنان هم ادعایمان ... را پاره می کند.
احتمال زیاد خیلی هامان حرفی برای گفتن نداریم.طبیعتا نه از ان جهت که دوستان ریش دار فکر کنند کفگیرمان به ته دیگ خورده و همین روز هاست که به آغوش امن ولایت بازگردیم.
از این جهت که شعارهایمان را داده ایم و نوبت کار که شده است سردر گم مانده ایم و دوره می کنیم شب و روز را و هنوز را.
و هر شب این آرزوی لذیذ را در آغوش می گیریم که از فردا دنیا را زیر رو رو می کنم .
» ادامه مطلب

عشق یا نفرت؟

آدمهای دور و بر رو که نیگاه می کنی و رابطه خودتو با اونا که می سنجی می بینی با این همه اختلاف که بین آدمها هست احساس انسانها نسبت به همدیگه خیلی متنوع نیست. خیلی از ما ناخودآگاه به هرکس که بر می خوریم یا عاشق طرف می شیم یا ازش متنفر می شیم.
در مورد عشق نظری ندارم اما تقریبا مطمئنم که نفرت چیزی جز یک بیماری روانی نیست. فکر می کنم انسانی که از نظر روانی سالم باشه نباید از کسی متنفر باشه و نهایتش این میتونه باشه که کسی رو دوست نداشته باشه و نسبت به اون بی تفاوت باشه و نه الزاما متنفر.
این نگاه رو هم تو روابط عادی و هم تو روابط با افراد شاخص جامعه می شه امتداد داد . در جامعه سالم هم باید میزان نفرت تا حد ممکن کم باشه .
» ادامه مطلب